به گزارش شهرآرانیوز، تعداد کتاب هایش دورقمی و شمار مقالاتش در نشریههای داخلی و خارجی، سه رقمی است؛ آثار مهمی از ادبیات دنیا را به ایرانیان شناسانده و هزاران صفحه نقد و نگر درباره ادبیات ایران و جهان نوشته؛ از استادان برجسته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران بوده؛ و بااین همه، هرچه بیشتر در رسانهها درباره خبر تلخ رفتنش جست وجو کنی، کمتر مییابی!
دکتر بهرام مقدادی در هشتادوچهارمین سال زندگی پربارش برای همیشه دست از کار و جان شست، اما کارنامه به جاگذاشته اش آن قول نغز شاعر را یادآور خواهد بود که «مرد نکو نام نمیرد هرگز» و «مرده آن است که نامش به نکویی نبرند».
شادروان مقدادی بیست ونهم دی ماه ۱۳۱۸ در رشت زاده شد. نوجوان که بود به شعر و ادب دل بست و به مطالعه زبان انگلیسی هم روی آورد. بعد از گذراندن دوره متوسطه، از دانشگاه آمریکایی بیروت پذیرش گرفت و راهی لبنان شد. این دوره از زندگی اش چندان دیرنده نبود و با انصراف از تحصیل، به میهن برگشت.
سال ۱۳۴۱ مدرک کارشناسی اش را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفت و سال بعد، با بهره مندی از بورس تحصیلی به آمریکا رفت. در آنجا درسِ ادبیات انگلیسی خواند تا سال ۱۳۴۷ که دکتری اش را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. او در آنجا نزد نویسندگان شناخته شده ای، چون لاینل تریلینگ شاگردی کرد و رساله اش «اشارات اسطوره اى در شعر رابرت گریوز» را درباره یک شاعر و نویسنده محبوب بریتانیایی نوشت. هنگامی که دوباره به ایران آمد، به سفارش بدیع الزمان فروزانفر استاد دانشگاه تهران شد. مقدادی به جز تدریس ادبیات انگلیسی در این دانشگاه، سابقه تدریس ادبیات تطبیقی در دانشگاههای آمریکا را نیز داشت.
او طی زندگی فرهنگی اش، افزون بر پرورش شاگردان بسیار، فراوان قلم زد و به فارسی و انگلیسی ترجمه و تألیف کرد. یکی از آثاری که به فارسی برگرداند، رمان چندجلدی و پرحجم «شرق بهشت»، ماجراهای اختلافات دو خانواده آمریکایی در کشتزارهای کالیفرنیا و روایتی امروزی از قصه هابیل و قابیل به قلم جان اشتاین بک بود. «آمریکا» از دیگر کتابهای این استاد ادبیات و ترجمه رمان ناتمامی از فرانتس کافکا، نویسنده بزرگ چک است. جهان خیالی و پیچیده و شگرف داستانهای کافکا سخت ذهن و قلم او را به خود مشغول کرد و دراین باره کتابی به نام «شناختی از کافکا» نوشت.
مقدادی همچنین درباره نویسنده بیمار و غم زده چک، کتاب «یادداشتهای روزانه کافکا» را ترجمه کرد. این نویسنده و منتقد، به ادبیات ایران نیز توجه داشت و «هدایت و سپهری» را با تکیه بر مباحث جدید نقد ادبی و با نگاهی به خارخار ذهنی آن دو نویسنده و شاعر به نگارش درآورد. مقدادی در گفتارهای کتاب «کیمیای سخن» که درباره ادبیات ایران و جهان عرضه داشت، با زبانی کم وبیش ساده، از مباحث پیچیده ادبی گفت.
یکی از تألیفات فاخر استاد، کتاب مرجع «فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی؛ از افلاطون تا عصر حاضر» بود –بعدها ویراست تازه این اثر با عنوان «دانش نامه نقد ادبی؛ از افلاتون تا به امروز» چاپخش شد. دکتر بهرام مقدادی مطالعاتی گسترده در ادبیات داشت و آثار مدرنیستی و ابهام آن را میپسندید. او همچنین انتقاداتی به ادبیات ایران داشت و آسیب هایی، چون ایدئولوژی زدگی در رمان ایرانی را نکوهش میکرد.
سرانجام، استاد با همه خدماتش به فرهنگ و ادب، هنگامی که برای همیشه چشم فرو بست، علاقه رسانهها را چندان برنینگیخت و رفتنش با سکوتی عجیب همراه شد. خدایش بیامرزد و آرامش بهره او سازد.